در دفترچه ی کوچک همراهم جملات تو را نوشته بودم
يا؛ مقداری بیش از اینکه تو نوشتی که تاریخش به حدود 2 سال پیش برمیگرده ...مخاطبم در دفترچه ام خدا بود...روزها از پی هم گذشت وگذشت و من دل خواسته هایی داشتم که واقعا میخواستمشان تا اینکه مهربان شنوایمان پس از یک سال گذرم را به محضر راه یافته ایی انداخت. هر چند،چند دقیقه ایی مستفیض نبودم اما دنیایی را به من هدیه داد الان برای تو نیز مینویسمشان آن نکته که خود دنیاییست :
دوستِدلم گفت هر گاه دلت چیزی خواست که نداشتی یا دیگرانی مانع بهره مندیت بودند .....وضو بگیر سپس سجاده ایی بگشا دو رکعت نمازِرفع هم و غم بخوان سپس بنشین هر آنچه میخواهی از او که نزدیکتر به رگ گردن است بخواه اگر دلِ شکسته ایی داری بفروشش به همواو خریدار هر چه دل شکسته است ،با چند قطره مروارید از چشمانت او خیلی بهتر میخرد.همین کردم و حالا به حمد او مدت هاست درون دفترچه همراهم چنین جملات مشابه هی ثبت نکرده ام .امیدوارم در این نکته صاحب تجربه شوی.
منبع : حرف دل .سایت شهیدآوینی